خندان و شتابان به استقبال بهار میروند تا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازند و آنگه سر مست و با وجد و نشاط و با رقص وپایکوبی با ترنم این سرود طرب انگیز نوروز و جشن شکوفه ها را برگزار می نمایند
جشن فـــرخنده فـــرودیـن استروز بازار گـــل و نسریناستو باز گرمای ملایم و فرحبخش روزهای آفتابی بهار در باغ و راغ و کشتزار ها به سبزه و گلها و درختان بشارت می دهدتا از خواب سنگین زمستان بیدار شوند و روح تازه به خود گیرند و آنگاه این نوای جانبخش را ساز بدارند
دی شد و بهمـــن گذشت فصلبهاران رسیدجلوه گلشن به باغ همچونگاران رسیـــــدو باز نسیم گوارای گیسوان مشک بوی بته های گلاب را با آهنگ موزون تکان می دهد تا با لاله خوش عذار ونرگس و ریحان و گل های دشتی همزمان جوانه زنند و ترانه عشق را به گوش عشاق برسانند و آنگاه در چمنها و دشت و دمن طوفان برپا کنند
فروردین است و روزفـــرودینشادی و طــرب را کنــدتلقیــــنای دو لب تو چو مــیمـــرا دهکان باشــد رسم روزفـــرودیــنو باز هوای شاداب به عشرتگاه باغ و لاله زار ها راه می گشاید و گلهای سرخ و زرد و نیلوفری را که در سبزه زار هامی رویند نوازش می دهد و آنگاه پربار چمن را به نظاره می نشیند و همین که در مرغزاران حریر پوش به میزبانی مردان پاکدل دشت می شتابد ناله نی را می شنود و وظیفه دار این پیام می گردد
رونق عهـــدشبابست دگــر بوستان رامیرسدمـــژده گل بلبل خوش الحان راای صبا گر به جوانان چمـن بـازرسیخدمت ما برسان سرو گلریحـــان راو باز فرزندان خورشید در دره ها و وادی ها و کوهپایه ها و باغ های خندان به بشارت عید بهار و خوشحالی جوانه زدن شاخه های پر نقش و نگار فاخته ها و کبک دری را به نغمه سرایی می طلبد و پروانه ها را به پذیرایی عطر شکوفه ها دعوت می نماید و غزالان دلفریب را که عشاق سرگردان بهیاد چشم مست معشوقه بی وفا و دل آزار خودشان بیابان در بیابان می پرستند فرا می خواند تا سختی های زمستان را به فراموشی بسپارند و عید را با دیدار دوباره با فصل باران تجلیل کنند و با شنیدن این سرود دلنشین همراز و هم صحبت با آنها گردند که دلبه عشق زنده دارند
اینو بهارخنـــدان از لامکانرسیـــــدیچیزی به یار مانی از یـــار ما چهدیـــدیخندان و تازه رویی سر سبز ومشکبوییهمرنگ یار مایی یا رنگ از او خریــدی